یسنایسنا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

من و عروسکم یسنا

خرید عیدانه سری دوم (سال 94)

جوراب وکفش و جوراب شلواری هم واست خریدم و گل یر و 2 تا کیف چرم دست دوزم دارم واست درست مییکنم که یکی ساک لباس و یکی دیگه هم کیف دستی که عکس ساک الان میزارم کیف دستی هم وقتی اماده شد      مبارکت باشه دختر گلم  انشالله سالم باشی و بتونی به سلامتی تنت کنییییییییییییییییییییییییییییییی ...
20 اسفند 1393

سه سال و سه ماه و سه روزی که مال ماشدی (با چند روز تاخیر)

دختر گلم سلام  بازم اومدم مامان بگم ببخش که دیر به دیر می یام  این روزا حسابی شلوغم . امسال  سه سال و سه ماه و سه روزگی دخترم دقیق شد زمان تولد مامان ندا یعنی تولد 30 سالگی  من با سه سال و سه ماه و سه روزگی شما یکی شد و چقدر خو شخال بودی و می گفتی تولد امشب تولد هم مامان و هم یسنا هست بعد خودت تولد بابا هم بهش اضافه میکردی . قربونت برم مامان که اینقدر عاشق تولدی .جونم برات بگه که بابا یه کبک خرید و یه تولد سه نفره گرفتیم و کلی هم خوب بود . دیگه مامان از این روزا واست بگم که می ری مهدو حسابی دوست پیدا کردی و دیروزم از طرف مهد یه جشن مفصل واستون گرفتن . تو سالن آمفی تئاتر فرهنگسرا و کلی به شما خوش گذشت تو هم...
20 اسفند 1393

خرید های عید (سال 94) فندقم

دختر عزیزم قبل از اینکه عکس خریداتو بزارم اول از خدا  میخوام که سال 94 هم مثله سال 93 سال خوب , خوش , برات باشه و سالی پر از انرژی مثبتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت برات باشه و  دور از هر گونه انرژی منفی باشهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه .آمین امیدوارم دخترم بتونی به سلامتی ازشون استفاده کنی   ...
11 اسفند 1393

روزهایی که گذشت .........

دختر خشگلم سلام . ببخشید مامان که نتونستم یه سر به وبلاگت بزنم تو این روزا اخه همه کارا ریخته سرم و وقتم کم می یارم روزهای پایانی سال 93 هست و منم مثله هرسال درگیر خونه تکونی و امسالم که دیگه خودمو درگیر دوخت کارای چرم و نقاشی و سیاه قلمو و این جور کارا کردم و شما هم با بازیگوشی هات یه طرف دیگه قضیه و خلاصه این روزا حسابی جفتمون سرگرمیم و شما می ری مهدو اونروز جشن داشتی و شب که اومدی دلت هوای بابا جون و مامان جون کرده بود و یه نقاشی خوشگل از جفتشون کشیدی که من خودم باور نمی کردم کار خودته و فرستادم با وایبر براشون که کلی ذوقت کردن و می گفتی مامان من باباجونو با سبیلش کشیدم............. یه نقاشی دیگه کشیدی که عکس خودت و من وبابا که خیل...
11 اسفند 1393
1